کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


ولادت امام حسین علیه السلام

درباره : امام حسین علیه السلام
منبع : امالى شيخ صدوق، ص ۱۱۷.؛ عيون أخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸؛ بحار الانوار ج ۱۰۱ ص ۱۱۱

در تعیین سال ولادت سیدالشهدا علیه‌السلام نیز همچون ائمه دیگر اختلاف نظر وجود دارد عده ای از مورخین سال ولادت را سوم هجرت و عده ای سال چهارم هجرت اعلام کرده‌اند. در تعیین روز ولادت نیز سه روایت مختلف وجود دارد؛ الف) اولین و مشهورترین روایت آن است که  ولادت آن حضرت در سوم ماه شعبان سال چهارم یا پنجم هجرت و در شهر مدينه بوده است، (شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۶۱، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۸۲۶، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص۴۲۰، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۳، ابوریحان بیرونی آثارالباقیه ص ۵۳۱، سیدبن طاوس، اقبال الاعمال ج ۲ ص ۶۸۹، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۴۷۵، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۶۵۹) . همچنین در توقيع حضرت صاحب الامر (عج) كه به قاسم بن علاء همدانى نوشته است آمده است كه ولادت آن حضرت در روز پنجشنبه سيّم ماه شعبان بوده « مصباح المتهجّد،ص ۷۵۸». ب) در روایت دومی ولادت آن حضرت در پنجم ماه شعبان ذکر شده است. ( شیخ مفید، الارشاد ج۱ ص ۲۷، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص۴۲۰، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۸۵۲، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۷۶، محدث اربلی، کشف الغمه ج ۲ ص ۳، سیدبن طاوس، الهوف ص ۱۳،یوسف شامی، الدر النظیم ص ۵۲۵، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۳ ص ۲۶۰، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۴۷۵، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۶۵۹) ج) شیخ مفید، شيخ طوسى سید بن طاوس و دیگر مورخین در گزارش سومی نوشته‌اند كه: ولادت آن حضرت در آخر ماه ربيع الاوّل در سال سوم هجرت‏ بوده است ( شیخ مفید، المقنعه ص ۴۶۷، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص۴۲۰، شیخ طوسی، التهذیب ج۶ ص ۴۱، سیدبن طاوس، الهوف ص ۱۳، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۴ ص ۲۰۰، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۴۷۵، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۶۵۹ و فیض العلام  ص ۲۸۸ )


كلينى به سند معتبراز امام صادق علیه‌السلام روايت كرده است كه امام حسين علیه‌السلام از فاطمه سلام الله علیها وهيچ زن ديگر هم شير نخورد، او را به خدمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آوردند، حضرت انگشت ابهام خود را در دهان او می‌گذاشت، از ابهام آن حضرت آن قدر می‌مكيد كه دو روزو سه روز او را كافى بود، پس گوشت و خون آن حضرت از گوشت و خون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روئيد، و هيچ فرزندى شش ماه متولّد نشد كه بماند به غير از عيسى بن مريم و حسين بن على؛  متن عربی :‏ وَ لَمْ يَرْضَعِ الْحُسَيْنُ مِنْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ لَا مِنْ أُنْثَى كَانَ يُؤْتَى بِهِ النَّبِيَّ فَيَضَعُ إِبْهَامَهُ فِي فِيهِ فَيَمَصُّ مِنْهَا مَا يَكْفِيهَا الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَ فَنَبَتَ لَحْمُ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ دَمِهِ وَ لَمْ يُولَدْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ إِلَّا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ علیهاالسلام وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي‏ « شیخ کلینی، الكافى ج ۱ ص ۶۵»

ابن بابويه به سند معتبر می‌نویسد: صفيّه دختر عبد المطّلب گفت: من قابله امام حسين علیه‌السلام بودم، چون آن حضرت متولد شد، حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود كه: اى عمّه بياور فرزند مرا، گفتم: يا رسول اللّه هنوز او را پاكيزه نكرده ‏ام، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: تو او را پاكيزه می‌كنى؟! خدا او را پاكيزه و مطهّر گردانيده است، چون به خدمت آن حضرت بردم، او را در دامن گذاشت و زبان مبارك خود را دردهان او داخل كرد و او می‌مكيد، چنان می‌دانم كه شير و عسل از زبان آن حضرت در دهان او جارى شد، پس ميان دو ديده او را بوسيد و به من داد، گریه کردند و ‏فرمودند كه: خدا لعنت كند گروهى را كه تو را شهيد كنند، سه مرتبه اين را فرمودند، گفتم: پدر و مادرم فداى تو باد كه او را خواهد كشت؟ فرمود: باقيمانده گروه ستم ‏كننده از بنى اميّه.

متن عربی روایت: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي عَلِيِّ بْنِ عَبْدَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ عَنْ صَفِيَّةَ بِنْتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَتْ لَمَّا سَقَطَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَ كُنْتُ وَلِيتُهَا قَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم يَا عَمَّةِ هَلُمِّي إِلَيَّ ابْنِي فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا لَمْ نُنَظِّفْهُ بَعْدُ فَقَالَ يَا عَمَّةِ أَنْتِ تُنَظِّفِينَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ نَظَّفَهُ وَ طَهَّرَهُ‏ وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ صَفِيَّةَ بِنْتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَتْ لَمَّا سَقَطَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ فَدَفَعْتُهُ إِلَى النَّبِيِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فَوَضَعَ النَّبِيُّ لِسَانَهُ فِي فِيهِ [فَمِهِ‏] وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ يَمُصُّهُ قَالَتْ وَ مَا كُنْتُ أَحْسَبُ رَسُولَ اللَّهِ يَغْذُوهُ إِلَّا لَبَناً أَوْ عَسَلًا قَالَتْ فَبَالَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ فَقَبَّلَ النَّبِيُّ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَيَّ وَ هُوَ يَبْكِي وَ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ قَوْماً هُمْ قَاتِلُوكَ يَا بُنَيَّ يَقُولُهَا ثَلَاثاً قَالَتْ فَقُلْتُ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي وَ مَنْ يَقْتُلُهُ قَالَ بَقِيَّةُ الْفِئَةِ الْبَاغِيَةِ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ لَعَنَهُمُ اللَّه  « امالى شيخ صدوق، ص ۱۱۷، بحار الانوار ج ۴۳ ص  ۲۴۳»

شيخ صدوق و ديگران به سندهاى معتبر از امام رضاعلیه‌السلام روايت كرده ‏اند که اسماء بنت عميس نقل كرده است كه چون فاطمه زهرا سلام الله علیها به حضرت حسن ابن علىعليه السّلام حامله شد او از آن معصومه تولد يافت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد و فرمود اى اسماء بياور فرزندم را من حسن علیه‌السلام را به آن حضرت دادم در حالتى كه او را به خرقۀ زردى پيچيده بودم پس آن بزرگوار آن خرقه را انداخت و اذان در گوش راستش خواند و اقامه در گوش چپش خواند بعد از آن به على علیه‌السلام فرمود فرزندم را چه نامی گذاشته ای علی عليه السّلام عرض كرد يا رسول اللَّه من در ناميدن اسم او بر شما سبقت نمی‌گيرم و ليكن من دوست می‌داشتم كه نام نامى و اسم گرامى او حرب باشد. پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود من نيز در ناميدن اسم او بر خدا پيشى نمی‌گيرم ؛ پس از آن جبرئيل علیه‌السلام نازل شد و عرض كرد يا محمد!!  خداوند على اعلا سلامت می‌رساند و مي فرمايد على نسبت به تو به منزلۀ هارون است نسبت به موسى  وليكن بعد از تو پيغمبرى نمی‌آید؛ اسم اين فرزند دلبندت را به اسم پسر هارون بگذار؛ پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود كه اسم پسر هارون چيست؟ جبرئيل عرض كرد شبر و پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود زبان من زبان عربى است جبرئيل عرض كرد نام نامى او را حسن بگذار. اسماء گويد كه نام آن مولود مسعود را حسن گذاشت و چون روز هفتم شد پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از براى او بره سياه و سفيدى قربانی کرد به قابلۀ او يك ران بره و دينارى عطا فرمود و سر مبارك او را تراشيد و به وزن موهاى سرش نقره صدقه داد و سر مباركش را خلوق كه قسمى از بوى خوش است ماليد فرمود اى اسماء خون از كردار جاهليت است

اسماء گويد كه چون يك سال از اين واقعه گذشت حضرت حسين علیه‌السلام تولد يافت حضرت پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد و فرمود: اى اسماء بياور فرزندم را و من قنداقۀ آن مولود مسعود را تسليم آن حضرت نمودم در حالتى كه در خرقه سفيدى پيچيده شده بود؛ پس آن حضرت اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپش خواند و سیدالشهدا را در كنار خود گذاشته و شروع كرد به گريه كردن؛ اسماء گويد  عرض كردم پدر و مادرم به فداىتان؛ گريه شما برای چيست؟ حضرت فرمود گريۀ من برای اين فرزند است. عرض كردم يا رسول اللَّه اين فرزند مسعود در اين ساعت متولد شده است گریه برای چه؟ حضرت فرمود طائفه ستم ‏كننده بعد از من او را شهید خواهند کرد؛ خداوند آنها را به شفاعت من نرساند پس از آن فرمود:  اى اسماء اين خبر شهادت را به فاطمه سلام الله علیها نگوئی زیرا تازه اين طفل به دنیا آورده  يعنى هنوز از صدمه ولادت نيارميده و اين خبر برای سلامت او مضر است. پس از آن به على علیه‌السلام  فرمود فرزند مرا به چه اسمى نام‏ نهاده ای؟ علی علیه‌السلام عرض كرد يا رسول اللَّه  من بر شما سبقت نمی‌گيرم؛ پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود:  كه من نيز در اسم او بر پروردگار خود پيشى نمی‌گيرم؛  پس از آن جبرئيل نازل شد  و عرض كرد يا محمد! خداوند على اعلا  تو را سلام می‌رساند و مي فرمايد كه على نسبت به تو به منزلۀ هارون است نسبت به موسى و نام اين فرزند تو را به نام فرزند هارون قرار ده. پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود كه اسم فرزند هارون چيست؟ جبرئیل عرض كرد شبير حضرت فرمود: زبان من عربى است جبرئيل عرض كرد كه نام نامى او را حسين بگذار؛ پس یامبر نام آن مولود را حسين گذاشت و چون روز هفتم شد حضرت ختمى مآب گوسفندی قربانی نمود و به قابله يك ران گوسفند با يك دينار عطا فرمود و سر آن نوزاد مولود  را تراشيد و به وزن موهاى سر مباركش نقره صدقه داد و سر او را خلوق ماليده و فرمود خون ماليدن كردار جاهليت است.

متن عربی روایت: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاعلیه‌السلام قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام قَالَ حدثني [حَدَّثَتْنِي أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ سلام الله علیها لَمَّا حَمَلْتُ بِالْحَسَنِ علیه‌السلام وَ وَلَدْتُهُ جَاءَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فَقَالَ يَا أَسْمَاءُ هَلُمِّي ابْنِي فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فِي خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَرَمَى بِهَا النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ أَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي أُذُنِهِ الْيُسْرَى ثُمَّ قَالَ لِعَلِيٍّ علیه‌السلام بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سَمَّيْتَ ابْنِي قَالَ مَا كُنْتُ أَسْبِقُكَ بِاسْمِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ قَدْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ أُسَمِّيَهُ حَرْباً فَقَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ لَا أَنَا أَسْبِقُ بِاسْمِهِ رَبِّي ثُمَّ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ علیه‌السلام فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ عَلِيٌّ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَكَ سَمِّ ابْنَكَ هَذَا بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ فَقَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ مَا اسْمُ ابْنِ هَارُونَ قَالَ شَبَّرَ قَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم لِسَانِي عَرَبِيٌّ قَالَ جَبْرَئِيلُ علیه‌السلام سَمِّهِ الْحَسَنَ قَالَتْ أَسْمَاءُ فَسَمَّاهُ الْحَسَنَ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ سَابِعِهِ عَقَّ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عَنْهُ بِكَبْشَيْنِ أَمْلَحَيْنِ وَ أَعْطَى الْقَابِلَةَ فَخِذاً وَ دِينَاراً ثُمَّ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً وَ طَلَى رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ ثُمَّ قَالَ يَا أَسْمَاءُ الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِيَّةِ قَالَتْ أَسْمَاءُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام وَ جَاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله وسلم فَقَالَ يَا أَسْمَاءُ هَلُمِّي ابْنِي فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ فَأَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي الْيُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَبَكَى فَقَالَتْ أَسْمَاءُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مِمَّ بُكَاؤُكَ قَالَ عَلَى ابْنِي هَذَا قُلْتُ إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ مِنْ بَعْدِي لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي ثُمَّ قَالَ يَا أَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِي فَاطِمَةَ بِهَذَا فَإِنَّهَا قَرِيبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِهِ ثُمَّ قَالَ لِعَلِيٍّ أَيَّ شَيْ‏ءٍ سَمَّيْتَ ابْنِي هَذَا قَالَ مَا كُنْتُ لِأَسْبِقَكَ بِاسْمِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ قَدْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ أُسَمِّيَهُ حَرْباً فَقَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ لَا أَسْبِقُ بِاسْمِهِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ علیه‌السلام فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَلِيٌّ مِنْكَ كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى سَمِّ ابْنَكَ هَذَا بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ قَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ مَا اسْمُ ابْنِ هَارُونَ قَالَ شَبِيرٌ قَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم لِسَانِي عَرَبِيٌّ قَالَ جَبْرَئِيلُ علیه‌السلام سَمِّهِ الْحُسَيْنَ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ سَابِعِهِ عَقَّ عَنْهُ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بِكَبْشَيْنِ أَمْلَحَيْنِ وَ أَعْطَى الْقَابِلَةَ فَخِذاً وَ دِينَاراً ثُمَّ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً وَ طَلَى رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ فَقَالَ يَا أَسْمَاءُ الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِيَّة .« عيون أخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸، بحار الانوار ج ۱۰۱ ص ۱۱۱، وسائل الشیعه ج ۲۱ ص ۴۰۸»